مامن امن من

عزیز دلم  من گاهی وقتها درد دل هایی دارم، استرس ها و ناراحتی هایی دارم که نمیتونم باهات درمیون بذارمشون... معمولا هم به خاطر اینکه دقیقا به من مربوط نیستن و خب چیزای مربوط به بقیه رو نباید گفت همونجوری که چیزای بین خودمون رو نمیشه به بقیه گفت... الانم راستش یه حالی ام... یکم غصه دار و یکم استرس دار و یکم سوال دار....  میدونی یه وقتهایی دلم از خدا میگیره، بعدش ولی دلم از خودم میگیره ... میترسم شاید کار بدی کرده باشم که یه جاهایی صدامو انگار نمیشنوه... هرچند برای داشتن تو ، من خیلی خیلی خوشبختم :) خیلییی بیشتر از چیزی که بشه تو حرف گفت... ولی میدونی گاهی سر یه چیزاییی با خدا حرف و نقلم میشه! نه که چیزی طلب داشته باشما! نه... میدونم که خدا همینجوریش کلی لطف کرده بهم... ولی خب.. تو لحظه است دیگه حس ه... علی جانم،  دعا کن یه سری چیزا خوب باشن ... دعا کن این غمها و استرس هایی که نمیتونم بهت بگمشون رفع شن... هیچی اخه سختتر از چیزهایی که نمیتونم با تو ام درمیون بذارم نیس...  قربانت عشق ازلی و ابدی من  :)  مامن امن من...

عزیز ترینم، نازنین زحمت کش منننن:* این رو امشب بهم گفتی و من مثل همیشه ذوق کردم :)  

ممنون که حواست بهم هست، حتی وقتهایی که خودت تو فشاری:* ممنون که خوشحالم میکنی :* ممنون که یادم میندازیم کسی رو دارم که دوستم داره از ته ته ته قلبش همیشه همیشه همیشه :) :* 

ممنون که اینطوری هستی، طوری هستی که انقدر دوستت دارم... طوری هستی که همه چیزو حاضرم براش بدم:* 

ممنون ، ممنون که مجنون و لیلی منی:* 

رمز همون همیشگی؛)

 

مامن امن من...